معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

پاییز زیبا و عروس فصل هاست

*تا وقتی که تو هستی، تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست! تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستای خسته ای منه! تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه! تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی! تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من ! من زنده هستم تو آن فرشته ای که وقتی در فصل پاییز راه می روی برگ درختان انتظارمی کشند زود تر از دیگری  پاهایت را بوسه بزنند . . . چندتتا از عکسهای پاییزی معراج خان معراج به عشقه دَدَ رفتن داره به زور میخنده ... کاملا معلومه   ...
14 آبان 1391

عکسهایی درحوالی عیدغدیر

پسر عزیزو قشنگ و مهربونم چهارشنبه بعد از ظهر شما رفتی خونه آقاجی و مامانی و بابایی رفتیم خرید ولی چه خریدی.... نقشه کلی خرید داشتیم ولی وقتی قیمتها سه برابر شده بود ... به همین خاطر کمکی خرید کردیم و مامانی شب اومدم پیش شما و باباخوشگله تنهایی رفت خونه وما پنجشنبه رفتیم خونه باباجی(باباجون که میشه بابای مامانی)وبابامجتبی هم پنجشنبه اومد و تا جمعه غروب اونجا بودیم و برای شام دوباره رفتیم خونه آقاجون و از جمعه شب مهمان نوازی شروع شدو تا روز شنبه غروب که اونجا بودیم کلی مهمان اومد و شما هم برای همه شیرین زبونی میکردی  و مهمونها از آقاجون عیدی ناقابلی که تنها ارزش معنوی داره دریافت میکردند و شما هم کلی عیدی جمع کردی خلاصه جونم بگه که ا...
14 آبان 1391

علی در عرش بالا بی نظیر است

علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟ عید بر همگان مبارک معنای غدیر غدیردرلغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام «جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، کاروانیان حج گذار در آنجا از هم جدا می‏شدند و به طرف دیار خود می‏رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‏های رنگ کرده خود ر...
10 آبان 1391

حلول «عید قربان» در زمین است

عید قربان عیدی که یاد بود خاطره است خاطره یک پدر و قصه یک پسر عیدی که یادبود ابراهیم خلیل است عیدی که قصه ایثار اسماعیل بیائید به یاد بود بابای ابراهیم به قربان گاه برویم و الله اکبر را زمزمه کنیم خدایا :موری همصحبت سلیمان ،گوسفندی لایق قربان ، عنکبوتی محافظ قرآن،سگ اصحاب کهف همنشین انسان !!! و من ؟؟؟؟؟!!!!! عید قربان برهمگی مبارک...  التماس دعا   معراج یاد گرفته::: وقتی یه بازی هیجانی به ذهنش میرسه یا یه چیز جالب میبینه میگه : بودوییین از خواب که بیدار میشه اول بهانه ممه رو میگیره بعد از کلی منت کشی آروم میشه وبعد بهانه باباشو میگیره . میگم بابایی رفته ؟ کجا...
4 آبان 1391

دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد

خدایا! آن‌گاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرح‌بخش نام و یادت سرشار است، بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شست‌وشو دهیم . . . این روزها چه روزهای با عظمتی است؛ موسی به طور می رود و فاطمه به خانه علی، ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه، محمد با علی به غدیر و حسین با تمام هستیش به کربلا! روز عرفه و عید قربان مبارک. ...
2 آبان 1391

زیارت قبول ...

پسر عزیزم پنجمین سفر سه نفریمون به خوبی و خوشی گذشت خیلی دوست دارم لحظه به لحظه شو برات بنویسم ولی خب نمیشه و سعی میکنم خلاصه ی سفرمون رو برات به یادگار بذارم صبح جمعه ساعت 6 حرکت کردیم به سمت فرودگاه مهرآباد و ماشین رو گذاشتیم پارکینگ. پرواز  91.07.21 ساعت 8.30 صبح بود که خدا رو شکر تاخیری نداشت داخل هواپیما شما کلی ذوق میکردی و تا آخر سفر فقط بیرون رو نگاه میکردی و با کلی ذوق و شوق میگفتی : هَوا هَوا آقِمون .  ساعت 10 هم رسیدیم مشهد مقدس و تا ساعت 12 تو هتل مستقر شدیم روز اول کلا حرم بودیم (البته به جز موقع خوردن ناهار و شام)روز دوم که شنبه بود یه سر رفتیم مجتمع تجاری الماس شرق (که زیاد جالب نبود و فقط وقتمون هدر رفت )و بعد از ...
1 آبان 1391

معراج دیگه ممه نمیخوره

سه شنبه 91.07.25 یعنی پایان 18 ماهگی... معراج پسر عزیزم از اونجایی که شما عادت کردی فقط شبها شیر میخوری و مامانی هم زیاد شیر ندارم  تصمیم گرفتم دیگه شیرتو قطع کنم . اولش برام خیلی سخت بود چون دیگه مثل قبل نمیتونستم بغلت کنم ولی خب بعد از 18 ماه و چند روز بالاخره میتونیم خواب راحتی داشته باشیم هم من و هم شما . دو سه شب کمی اذیت شدی ولی دیشب که شب چهارم بود فقط یکبار شب بیدار شدی . درسته که دیگه نمیتونم شیره جونم رو بهت بدم ولی مطمئن باش که از هیچی نسبت به تو گل پسرم دریغ نمیکنم البته تو این اوضاع و احوال خونه عزیز(مامان مامانی) بودیم و عزیز هم خیلی به مامانی کمک کرد و صبورانه نیمه شب ها شما رو آروم میکرد  عاشقانه دوستت ...
29 مهر 1391

معراج نوزده ماهه میشود...

91.07.24 پاره تنم  امروز صبح بعد از کمی استراحت با هم رفتیم به مرکز بهداشت آخه باید واکسن 18 ماهگیت رو میزدی و شما هم با کلی ذوق و شوق به عشق دَدَ رفتن آماده شدی . وای خدایا خانم دکتر گفت اول دست چپش رو بگیر منم بیرحمانه دستت رو گرفتم ولی خب چاره ای نبود به خاطر سلامتیت بود نازراره ماو شما که سرنگ رو دیدی کلی گریه کردی چه برسه وقتی که داخل دستت رفت و بعد گفت دست راستش رو بگیر خدایا  اشک خودم هم در اومد ولی شما فقط 10 دقیقه نا آرومی کردی و باز هم مثل همیشه صبور بودی و زودی هم آروم شدی . مامانی شرمنده این اخلاقتم فلفلی خودم. چقدر زود گذشت 18 ماه کنار هم بودن و کنار هم راه رفتن و کنار هم خوابیدن و باهم غذا خوردن خدایا انشااله پسرم 12...
29 مهر 1391

سفر به مشهد

پسر عزیزم دیروز یعنی 91.07.16 من و شما رفتیم بلیط مشهد رزرو کردیم. البته چند روزی بود که برنامه ریزی میکردیم که خدا خواست و جور شد و به امید خدا جمعه عازم میشیم . قرار بود با قطار بریم ولی چون شما هواپیما رو خیلی دوست داری ، هواپیما تصویب شد. و شما  پنجمین سفرت در راهه. بعد از اینکه برگشتیم دوباره بهت سر میزنم الان برم که خیلی کار دارم.بوس ...
17 مهر 1391

روز کودک مبارک...

کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید   عزیزِ دلم نازِ خوشگلم شیرینی و شکلاتم تمام آرزوی من نمکدونم شیرینکم دوسته خوبم یار همیشگیم همدم تنهاییم معراجه قشنگم روزت مبارک   پسر عزیزم امیدوارم همیشه مثل دوران بچگیت شاد و بی غصه باشی و همیشه شادی و انرژی و شادابی رو تو چشمای نازت ببینم . ان شااله هیچ وقت غصه و حسرت  نخوری و همیشه شاد و سربلند باشی . پسر خوبم : زندگی سختی و نرمی داره ، خوبی و خوشی داره ،  بالا و پایین داره سعی کن همیشه صبور باشی و حتما یادت باشه همیشه به خدا توکل کن...
16 مهر 1391