معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

حلول «عید قربان» در زمین است

1391/8/4 10:43
نویسنده : مامانی
254 بازدید
اشتراک گذاری

عید قربان عیدی که یاد بود خاطره است

خاطره یک پدر و قصه یک پسر

عیدی که یادبود ابراهیم خلیل است

عیدی که قصه ایثار اسماعیل

بیائید به یاد بود بابای ابراهیم به قربان گاه برویم

و الله اکبر را زمزمه کنیم

خدایا :موری همصحبت سلیمان ،گوسفندی لایق قربان ،

عنکبوتی محافظ قرآن،سگ اصحاب کهف همنشین انسان !!!

و من ؟؟؟؟؟!!!!!

عید قربان برهمگی مبارک...  التماس دعا

 

معراج یاد گرفته:::

وقتی یه بازی هیجانی به ذهنش میرسه یا یه چیز جالب میبینه میگه : بودوییین

از خواب که بیدار میشه اول بهانه ممه رو میگیره بعد از کلی منت کشی آروم میشه وبعد بهانه باباشو میگیره . میگم بابایی رفته ؟ کجا میگه : کا (سرکار)، میگم ممه چیشده ؟ میگه:  اَیییی میگم پسر خوب از خواب بیدار میشه میگه چی؟ میگه : هالاممم(سلام) .معراج عاشق تُتُدُ(تخم مرغ) شده معراج آببازی رو خیلی خیلی دوست داره. عاشق اینه که ماه یا هِتاره(ستاره) رو تو آسمون ببینه. معراج بستنی خیلی زیاد دوست داره و از ژله هم اصلا نمیگذره . تازگیا سر سفره میگه : هیمو(لیمو)آخه بگو قلقلی تو چه میدونی لیمو چیه؟؟؟؟؟؟تازگیا عشقش آنا (انار) شده...همیشه موقع صبحانه خوردن باید سی دی خاله ستاره یا رنگین کمون رو نگاه کنه.

هرکی ازش میپرسه کجا بودی ؟ میگه : هَوا مَبَد دَعا (باهواپیما رفتم مشهد دعا کردم). دوتا دندون هم تازگیا در آورده که خیلی خوشگله.میگم ببعی غذا چی میخوره ؟ میگه : علف . میگه خرگوش چی میخوره میگه : هَوی (هویج)

 

دوتا شعر یادگرفته ....(البته قسمتهای رنگی رو میگه)

بارون میاد شَرشَر پشته خونه آدَر هاجرعروسی اَنانا دم خروسی آنانا

یه توپ دارم قِقِلی سرخ و سفید و طوسی میزنم زمین هَوا نمیدونم تا تاتا. البته قبلا هم یکی دیگه بلد بود :::ببعی میگه بع بع  دنیه داری    نه نه پس چرا میگی بع بع.

آخه بگو فلفلی ، قلقلی ، نازدلی ، خوشگلی ، بلبلی ، نازگلی ، نمکدون ، فندوق ، باقلوا   نمیدونم دیگه چی بگمممممم

آخه به این گلی چی بگم که حتی ناخن و انگشت هم تشخیص میده .مثلا دیشب بابا مجتبی داشت استراحت میکرد یهو دست بابایی رو گرفت و گفت ناخو ناهو ما متوجه نشدیم که خودش بابایی رو برد تو اتاق و لوازم بهداشتی هارو تو کشو برداشت و ناخن گیر رو جدا کرد و بعد بابایی فهمید بلهههه ناخن هاش بلنده و معراج میخواد کوتاهش کنه.... این بود ماجرای دیشب پسر باهوش و نازَ کم ....

پروردگارا
آرامش را همچون دانه های برف
آرام و بیصدا
به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند
                                          بباران                             آمین

دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند

التماس دعا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان زهرا
4 آبان 91 11:15
عیدتون مبارک گل پسرمون را ببوسید به بهداشت بچه هم بیشتر از این توجه کنید تا ناخن هاش بلند شد براش کوتاه کنید
بابايي
4 آبان 91 12:11
عزيزانم عيدتون مبارك
نغمه
7 آبان 91 19:02
سلام بر شما
عید شما هم مبارک و التماس دعا.....


مرسی خانومی همچنین برای شما هم مبارک باشد
مامان زهرا
10 آبان 91 11:52
عیدتو ن مبارک خصوصی دارید دوست گلم با سه تا پست 37-38-39 بروزیم
نی نی های ما
17 آبان 91 15:27
سلام به مامان و بابایی نی نی گلم سید معراج خوب سید باید عید غدیر عیدی میداد.
در هر صورت فدای همه ی نی نی ها خصوصا اولاد زهرابشم راستی اگه تونستید یه سری از وب من هم بزنید و کمکم کنید تو این راهی که قدم گزاشتم
اگه تونستید در آستانه ماه محرم نوحه ای که مانی یار جون خونده رو هم دانلود کنید یه نوحه کودکانه زیباست


حتما عزیزم مرسی