خاطرات تابستان 1395
بزرگ مرد من ... پسر عزیزم ، معراج جونم تابستانی که گذشت مامان زیاد حالم خوب نبو و نتونستم به وبت سر بزنم و با اوضاعی که داشتیم شما پسرم خیلی خوب با من و بابا مدارا کردی و بسیار برای ما دلگرمی بودی... و همچنین با همه روزای سختی که داشتیم شما پیشرفت خیلی خوبی کردی ازجمله اینکه.... حروف الفبا رو به خوبی یاد گرفتی ، ساعت رو کاملا یاد گرفتی ، نوشتن اعداد رو تا سی یاد گرفتی و همه اینا به لطف خدا و به کوشش خودت بود .....
امیدوارم که همیشه خداوند مهربون بهترینها رو برات رقم بز
معراج در پیست سوارکاری
معراج عاشقه پیتزاست
بدون شرح
بدون شرح
معراج و بچه ها
عزیز دلم در تابستان گذشته دوتا از دندانهایش خراب شده بود.و با صبوری کامل با دندانپزشک همکاری کرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی