معراج جونم برای خودش مردی شده

91.09.21 ــ معراج جونم  ببخش مادر که این روزها کمی سرم شلوغه و کمتر میتونم به وبت سر بزنم ....

خلاصه بگم که این روزها خیلی دلبر شدی و دلبری میکنی ، خیلی عاقل تر شدی ... به خوبی میتونی منظورت رو بفهمونی و همه چیز رو به ما انتقال بدی ، البته گاهی اوقات فقط مامانی ام که میفهمم چی میگی ولی باز با این حال هنوز خوب جمله سازی نمیکنی و شکسته صحبت میکنی ...

_ چند روز پیش باهات قهر کرده بودم و پشت میز کامپیوتر نشسته بودم و با مظلومیت تمام اومدی و دستم رو بوس کردی آخ که چه صحنه ایی بود ..بیا و ببین

_ این روزها خیلی بهانه ممه رو میگیری و شبها باید سرتو بزاری رو ممه و بخوابی و همش میگی :  نونونه(یه دونه)

_ انقد عاقل شدی که هرکسی بهت خوراکی میده یا آب دستت میده یا حتی وقتی مامانی میبرم میشورمت و تمیزت میکنم بهت خودکار و کاغذ میدم ، وقتی برات غذا آماده میکنم،  بلافاصله میگی : مَمو (ممنون)

_ وقتی که غذات تمام میشه و سیر میشی بلافاصله دستت رو میبری بالا و میگی : هُداشکر(خدایا شکر)      قربونت برم ناز نازم که مرام کشم میکنی

_ خیلی باتربیتی جوری که هرکسی میبینه از شما تعریف میکنه و خوشش میاد

_  خیلی نگرانت بودم که نکنه شما نتونی از خودت و وسیله هات دفاع کنی ولی  چند روز پیش دوستای مامانی اومده بودن خونمون(خاله محدثه و خاله زهرا) که شما اجازه ندادی دخترای ناز نازیشون به یکی از وسایلهای شما دست بزنه و کلی اون روز دعوا کردین البته چون متاسفانه هنوز دوربین ما خرابه و درست نشده نتونستم از شما نینی ها عکس بگیرم....

 یه سری عکس  چند روز پیش از شما مخملی انداخته بودم که برات میذارم(البته با دوربیم دایی)

فدای ژست مردونت... خیلی آقایی

تازگیا شعر اتل متلو اینجوری میخونی  البته شما قسمت های رنگیشو بلدی :

اتل متل  توتوله   گاو حسن   نوجوره   نه شیر داره    نه تتو    گاو شو بردن   هندِدو   یک زن   کودی   اسمشو بذار   اَم قضی   هاچین و پاچین   یه پاتو   پاپچین