هفته اول ماه رمضان معراج مریض شد....
آقا معراجم این روزا خیلی شیطونی میکنی طوری که همه به زبون اومدن و ورد زبون همه شدی.هرچقد شیطونی و اذیت کنی اشکالی نداره ولی این روزا تنها غصه مامانی اینه که غذا نمیخوری مثلا به عکس زیر توجه فرمایید
رو شاسی های کیس چسب زدیم که اتفاق ناگهانی رخ ندهد...
قربون اون لبخنده پلیدت بشم که میخاستی بری سراغ پریز برق
پسر عزیزم چند روزی که گذشت خیلی اذیت شدی دوشنبه از ظهر تب کردی کمی خوب شدی و دوباره... مامانی خیلی ترسیدم ساعت 4صبه سه شنبه رفتیم بیمارستان دکتر شما رو معاینه کرد و کمی دارو تا اومدیم خونه ساعت 5.30شد بابایی رفت سر کار شما خیلی پشت سرش گریه کردی...
خلاصه کمی حالت بهتر شد تا ساعت 3بعدازظهر دوباره تب کردی بابایی اومد شما رو بردیم پیش دکترت کمی شربت و... تجویز کرد به گفته اطرافیان شما رو بردیم قارقی که نصفه هسته زردآلو توی گلوی جنابعالی بود.
اصلا غذا نمیخوردی چهارشنبه شب ساعت 1 بامداد تب و لرز کردی بنده خدا بابایی شما رو بازی داد پاشویه کرد تاساعت 4صبح بعد سحری خورد و رفت سر کار . دوباره باز ساعت 8 صبح تب و لرز کردی چون مامانی تنها بودم خیلی ترسیدم با دکترت تماس گرفتم و بردمت بیمارستان که به شما آمپول زد ....
عزیز دلم خیلی گریه کردی مامانی بمیرم که شما مریض نشی عزیز دلم...
این چند روز انقد ناراحت بودم که فقط چندتا ازت عکس گرفتم...
تا شب بهتر شدی و شب تا صبح راحت خوابیدی
پنجشنبه رفتیم مزرعه سبزی و کلی سبزی خریدیم و رفتیم خونه عزیز .
خاله فاطمه و عزیز زحمت سبزی هارو کشیدن آخه چند روزی مامانی بدجور کمر درد گرفتم
بابایی ان شااله همیشه سلامت باشه این چند روز با اینکه روزه بود ولی خیلی زحمت کشید
خیلی ممنونم همسر عزیزم
خدایا کاری کن که هیچ نینی هیچ کجای دنیا مریض نباشه
آمین
خبر خبر خبر خبر خبر خبر
8+1 پسرم نهمین مرواریدش نمایان شد.دندون نیش سمت راست
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا