این روزها و معراج
سلام پسر عزیزم . چند روزی که گذشت شما کلی خوش گذرونی کردی خداروشکر. آخه چند روز اول هفته کلی مهمون داشتیم. دوروز عمه زبیده و عمه کبری با بچه هاشون اینجا بودن. روزآخر هم عمه زهرا و امیرعلی و عزیزو آقاجی اومدن. آخرین شب هم همسراشون اومدن به شماکه کلی خوش گذشت با آرزو ، علیرضا ، نیایش ، امیرعلی و کلی ذوق میکردی و شیطونی.یک روز هم رفتیم پارک عکسهارو مشاهده فرمایید.
شما عاشق تاب تاب عباسی هستی...
یه خبر خوب دیگهههههههههه:
7+1 شما یه دندون دیگه هم در آوردی.مبارک باشه نازگلی....(دندان آسیاب بالالثه سمت چپ)
معراج جون یاد گرفته میگه :
پَپو (پتو) ، قویی (قوری،قوره) ، اَنا(انار) ،باطی (باطری)
ازمعراج میپرسم :
کی ازهمه قشنگتره؟ میگه: من من ـ کی ازهمه باهوشتره: میگه:من من ـ کی ازهمه خوشگلتره: میگه:من من ـ کی ازهمه کچلتره: میگه:من من
معراج پتو بازی خیلی دوست داره . میشینه تو پتو میگه منو بکشید. اگه حرفشو گوش نکنیم محراب رو میذاره روی پتو و خودش میکشه
آخر هفته چون باباجی و عزیز نبودن فقط رفتیم خونه آقاجی(بابای بابا مجتبی)طبق معمول کلی بازی و شادی کردی
عزیز رو مجبور کردی بره برای پیشی غذابیاره که شما بهش غذابدی
و بعد حکم کردی که پمپ رو بزنن برق و آب بازی کنی....
غروب هم برای اینکه بیشتر خوش گذرونی کنی رفتیم باغ و سرِزمین آقاجون.و شما کلی نظرات کشاورزی دادی.......
ناگفته نماند کلی هم میوه چیدی.
دسته آقاجی درد نکنه چون خیلی زحمت میکشه که ما براحتی میوه بخوریم.ایشالا120ساله بشی .
موقع رفتن کمی بارون اومد و رنگین کمان پیداشد و شما شاهد دومین رنگین کمان زندگیت بودی...
معراج و رنگین کمان...
پسر عزیزم این روزابدجوری اذیت میکنی.مهدکودک هم دیگه تحمل نمیکنی مامانی مجبور شدم فکر کار رو دیگه نکنم به خاطر شما تا یک سال دیگه.امیدوارم در آینده بفهمی و قدر بدونی که به خاطر شما چه کارا که نکردم. البته اول از خدا میخام سلامتی کامل رو به شماگا پسرم بده و بعد ....
خداوندا شکرت به خاطر همه چیز