جملات تکرار نشدنی قناری ما

_ شب 21 رمضان رفتیم مرقد حضرت عبدالعظیم ، پسر کوچولوی نانازم گفت : اینجا هم مشهد؟

_ قناری خوشگلم وقتی که صدای اذان رو میشنوه میره اول وضو میگیره بعد جانماز پهن میکنه و نماز میخونه .

_  یکی از آخرین روزهای ماه رمضون که داشت نماز میخوند من داشتم موهامو سشوار میکرد . بطور خیلی جدی اومد طرفم و گفت : خاموشش کن مگه نمیبینی نماز میخونم؟

_ پسرم تا به امروز که 92.06.24 حدود 60 تا کلمه انگلیسی بلده

_  ململکم خیلی باهوشه طرف راست و چپ رو تشخیص میده  ، بلده تا ده بشماره ، خیلی قشنگ و مودبانه صحبت میکنه (از کلمات شما، ممنونم ، بفرمایید و... خیلی استفاده میکنه) وقتی من یا هرکس دیگه چیزی بهش میده فوری میگه : ممنونم

_ معنی کنار هم بودن ، نزدیک و دور بودن ، زشت و زیبا بودن ، تمیز و کثیف بودن رو کاملا درک میکنی

_ به من میگه : مامان گاز گازی .

آخه من خیلی گازش میگیرم. دستشو میاره میگه  : گاز بگیر ،

 گاز که میگیرم میگه : قرار بود آروم گاز بگیری یا؟؟؟

_ چقد آخه ...  معراج میگه : مانی منم بزرگ شدم عروس میگیرم؟؟؟؟

من موندم والا که به این نی نی ناز و خوشگلم چی بگم منو با این حرفاش دیوونه کرده

_ براش یه سری قابلمه و تابه و  پیک نیک اسباب بازی خریدم  خودش هم از داخل وسایلاش یه ماهی کوچیک پلاستیکی برداشته و مثلا هر روز برای من غذا درست میکنه ... چند روز پیش دیدم یه دفعه داد میزنه و میگه : سوزید   غذام سوزید    ماهی که پخته بودم سوزید....

گفتم : اشکال نداره گل پسرم ،

میگه : غذای شما هم تاحالا سوزیده؟؟؟؟

شما بگید این پسره نازم چقد عقلش کار میکنه ؟؟؟ من تو حرفاش و کاراش  موندم به خدا

_ چند روز پیش رفته دوتایی رفته بودیم بیرون و باد می اومد و مانتو ی من تکون میخورد . یه دفعه گفت : دامن چین چینی تو داره باد میبره

_ پسره عزیزم ، تا 6 صبح تو اتاقت تنها میخابی و بعد میایی پیش مامانی صبح که از خواب بیدار میشی

میگی : نوازشت کنم؟؟؟؟

معراج عزیز و نازم خیلی مهربونی ، خیلی بافهم و شعوری ، با این که سنت خیلی کمه خیلی چیزها رو درک میکنی  مثل اینکه واقعا همدم و هم صحبت منی

_ از وقتی که باد پاییزی شروع به وزیدن کرده بینی شما هم گرفته پیش دو تا دکتر هم بردمت ولی هیچ تغییری نکردی فقط قطره بینی که تاثیر گذار ولی به خاطر ضررهایی که داره زیاد برات استفاده نمیکنم خلاصه اینکه یه روز که از خواب بیدار شدی

 گفتی : مانی دماغم گرفته ، حالا باید چی کار بوتونم ؟ باید برم دکتر؟

وقتی که دست و پاهای پسملکم میخوره به در و دیوار یا جاییش درد میگیره اول

میگه : خوب میشم؟؟؟

باید باور کنم یا نه       توی خوابم یا بیداری       محاله ولی تو دستام داری دستاتو میذاری         چقد دور بود تو رو داشتن      تو اون روزای تنهایی      شاید رویاست ولی حالا کنار من همین جایی     من نگاه تو رو میخام     روی ماه تورو میخام    آسمون دو تا چشم بی گناه تو رو میخام      بهت قول میدم از حالا تا روزی که نفس دارم       تمام قلبم رو باعشق    به دستای تو بسپارم 

بهت قول میدم از حالا تا روزی که نفس دارم        چه تو شادی چه تو غمها شریک لحظه هات باشم    از امروز تا ته دنیا