معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

معراج و خاطراتش با قطار

1392/4/30 10:07
نویسنده : مامانی
171 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی که  از سفر برگشتیم (به قول خودش) خونه بازیهاشو میریزه و میگه : میخوام قطارباری درست کنم و با قطار باری برم مشهد

یک روز که مشغول کار بودم منو صدا کرد و گفت : مانی جون بیا قطار باری منو نگاه کن...

 وای خدای من این پسره منه که به اینجاها فکر میکنه؟ سپاسگزارم خدا جونم ،ممنونم خدای مهربونم که چنین پسری به من هدیه کردی

اینم یه نمونه دیگه

هرکتاب دعا یا قرآن که میبینی میری تو حس و شروع میکنی به زمزمه کردن

ولی شیطنت هات هم کم نیستا ، گفته باشم

چند روز پیش برات رنگ انگشتی گرفتم که خیلی خیلی خوشت اومد و کلی ذوق کردی و همون لحظه افتتاحش کردی

اونجایی که دست گذاشتی خودت میگفتی : دارم رودخونه میکشم

ببین چه چیزهایی یاد گرفتی.....

ماشاالا

 دوشب پیش بهانهکردی که کشتی مو میخوام منم باطری انداختم و دادم بهت ولی کشتی بیچاره دو دور که تو تشت زد کوبیدیش زمین و ...

اینو برات نوشتم که بعدا نگی برام نخریدی... البته این هم از سیسمونیت مونده بود که ناکارش کردی.

***************

از کدوم خاطره برگشتی به من که دوباره از تو رویایی شدم

همه دنیا نمیدن منو ، من کنار تو تماشایی شدم

از کدوم پنجره می تابی به شب که شبونه با تو خلوت میکنم

من خدا رو هر شب ، این ثانیه ها به تماشای تو دعوت میکنم.

تو هواییکه برای یک نفس خودمو از تو جدا نمیکنم.

تو برای من خود غرورمی من غرورمو رها نمیکنم

تا به اعجاز تو تکیه میکنم شکل آغوش تو میگیره تنم،اون کسی که پیش چشم یک جهان به رسالت تو تن میده منم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)