معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

پارک مادر

91.02.15 جمعه.  چون کل هفته رو خونه بودیم صبح جمعه بابامجتبی ماروبرای گردش بردپارک مادر خیلی خوش گذشت ناهار اونجا خوردیم و کلی بازی کردیم. البته بعضی وقتها معراج توکار بزرگترها دخالت میکنه بعداز کلی بازی و تفریح و ... داخل شهر کمی گردش کردیم و شام خوردیم و رفتیم خونه. فکرشو نمیکردیم معراج عاشق پیتزاباشه. باید بگم که مامانی رقیب پیداکرد ملاحظه بفرمایید ...
17 ارديبهشت 1391

این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تکیه کلام پسر گلم شده این چیه ؟؟ مخصوصا وقتی موتور یا دوچرخه میبینه.به خاطر همین جندروز پیش رفتیم برای پسرم سه چرخه خریدیم. خیلی دوسش داره نمیذاره کسی بهش نزدیک بشه     ...
17 ارديبهشت 1391

تسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (ص)

دنبال جنازه ات اگر می نالم      آهسته تر از مرغ سحر می نالم دیشت سر بالین تو اشکم می ریخت     امشب به غریبیِّ پدر می نالم    ٩١٠٢٠٦ ـ  پسر عزیزم دیشب تصمیم گرفتیم که به مناسبت شهادت بی بی خانم فاطمه زهراامروز بریم امامزاده داوود. صبح زود بلند شدیم من و شما و بابایی وعلیرضا(پسرعمه کبری)وامیرمحمد(پسرخان دایی) و راه افتادیم . اولش کلی تگرگ اومدچند دقیقه بعد که هوا نسبتا خوب شد رفتیم برای زیارت کردن.وقتی که وارد صحن شدیم شما خیلی بغض کردی نمیدونم چراقربونت برم.و بعداز چندتا عکس انداختن رفتیم تو ماشین آخه هوا کمی سرد بود (ترسیدیم خدایی نکرده جوجوی نازنازی مون مریض بشه) باعرض معذرت شما غذاتو...
7 ارديبهشت 1391

شهربازی پروما

٩١.٠١.٠٣  امروز به خاطر آقا معراج رفتیم شهربازی(مامانی،بابایی) که آقا تفریح کنه، اولش خیلی خوش گذرونی کرد و بهش خوش میگذشت ولی طبق معمول خیلی زود دلشو زد حتی نذاشت یه عکس خوب ازش بگیرم... این روزا خیلی اذیت میکنه . خیلی بهانه گیر شده با همه چی کارداره به خاطر همین تصمیم گرفتم یکی دو روز در هفته ببرمش مهدکودک . آخه طفلکی حق داره صبح تا شب تو آپارتمان تنهاست البته یکتا دختر همسایمون 6 سالشه خیلی وقتها میاد خونمون باهم بازی میکنن ولی .... خب بگذریم چندتا عکس رو میذارم برای یادگاری که آقا بزرگ شد ببینه و به کارهاش بخنده... البته ناگفته نماند مامانی هم این روزا خیلی حوصله ام سر میره به خاطر شما گل پسرم از کارم زدم و خونه نش...
5 ارديبهشت 1391

تقويم سال 1391

راستي اين تقويم عيديه كه معراج درنظر گرفته براي دوستاش،بابايي با سايز A3 براش پرينت رنگي گرفته. ...
4 ارديبهشت 1391

معراج جونم راه میره

٩١.٠١.٢٧ حدود دو روز که پسرم با اون پاهای کوچولوش به تنهایی راه میره ولی امروز یه جوردیگه است انگارمستقل تر از روزای دیگه بود.خودش هم خیلی ذوق میکنه ازاینکه راه افتاده و وقتی پاهاشومیبینه که رو زمینه تندتر راه میره معراج گلم یک سال و یک هفته و یک روزگیت   مبارک معراج مامان وجودت همیشه همیشه سلامت باشه و لبای کوچولوت همیشه پر خنده. خدایا : شاکرم ازاینکه پسرخوب،سالم،زیباومهربانی به من هدیه کردی.   معراج جونم :   اعضای بدنشو ازجمله: پا ، دست ، ناف ،چشم ، بینی ، لب ، سر شو کامل میشناسه. وقتی میگم بابارو بترسون سرشو میکنه طرف باباشو بعد میگه:  خوخو وقتی میگم بابا رو بکش ا...
28 فروردين 1391

تولدتان مبارک

گاه يک سنجاقک به تو دل مي بندد و تو هر روز سحر مي نشيني لب حوض تا بيايد از راه از خم پيچک نيلوفرها روي موهاي سرت بنشيند يا که از قطره آب کف دستت بخورد گاه يک سنجاقک همه معني يک زندگي است . تولدت مبارک ... سنجاقک زيباي من بیستم فروردین روز تولد پسرم"معراج" وهمسرم"مجتبی" ست .این روز رو به بهترین پسر وهمسر دنیا تبریک میگم. 90.01.20ساعت 8.45دقیقه صبح پسرم متولد شد.خیلی روز قشنگ و تکرار نشدنی بود. از اونجایی که بیستم یکشنبه است تصمیم گرفتیم تولد رو زودتر برگزارکنیم پنجشنبه شب 91.01.17دایی ها، زندایی ها، بچه های دایی ،خاله جون و باباجون و عزیز رو دعوت کردیم. ظهرجمعه90.01.18 عمه ها ، شوهر عمه ها، بچه های عمه ،آقاجون و عزیز رو دعوت ک...
25 فروردين 1391

معراج ترسیده

قبل از عید میخاستم برای تقویم معراج عکس آماده کنم که به پیشنهاد خاله فاطمه ماکارونی رو پختیم ریختیم رو سر معراج طفلکی بچم ازلحظه ای که ماکارونی رو دیدخیلی ترسیدو میبینید بقیه ماجرا رو   ...
22 فروردين 1391

جالب ترین عیدی معراج

از اونجایی که معراج خیلی ببعی دوست داره باباجون(بابای مامان زینب)برای عیدی معراج ببعی خرید امیرمحمد پسردایی معراجه که معراج خیلی دوسش داره البته نوه ارشدخانواده هم هست. اون یکی ببعی که سرش سیاهه برای ثناوستایش دخترخاله های معراجه. ...
22 فروردين 1391

دوازده ماهگی

دوازده ماهگی پاره تنم امروز تو12 ماهه شدی یعنی یکساله که تو رو خدا به ما هدیه داده الان هم خیلی بی تابی چون واکسن زدی و خیلی درد داری اصلا راه نمیری چون نمیتونی پات رو تکون بدی ما هم در کنار بی تابی تو بی تابیم و از درد تو رنج می بریم ولی خب چاره ای نبود و تو به خاطر سلامتیت باید واکسن ميزدي یکی دو روز دیگه خوب میشی گلم خیلی خیلی دوست داریم البته امروز با محمدطاها(همسایه)ومامانش رفتیم برای واکسن زدن اونم واکسن 18 ماهگی زد. بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست وقشنگ ترین روزم ، روز شکفتنت   پسر عزیزم چندوقتیه که چند لحظه می ایسته و چندقدمی راه میره.چون میترسه خیلی نمیتونه...
21 فروردين 1391