تسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (ص)
دنبال جنازه ات اگر می نالم آهسته تر از مرغ سحر می نالم
دیشت سر بالین تو اشکم می ریخت امشب به غریبیِّ پدر می نالم
٩١٠٢٠٦ ـ پسر عزیزم دیشب تصمیم گرفتیم که به مناسبت شهادت بی بی خانم فاطمه زهراامروز بریم امامزاده داوود. صبح زود بلند شدیم من و شما و بابایی وعلیرضا(پسرعمه کبری)وامیرمحمد(پسرخان دایی) و راه افتادیم . اولش کلی تگرگ اومدچند دقیقه بعد که هوا نسبتا خوب شد رفتیم برای زیارت کردن.وقتی که وارد صحن شدیم شما خیلی بغض کردی نمیدونم چراقربونت برم.و بعداز چندتا عکس انداختن رفتیم تو ماشین آخه هوا کمی سرد بود (ترسیدیم خدایی نکرده جوجوی نازنازی مون مریض بشه)
باعرض معذرت شما غذاتو همونجا میل نمودی آخه مامان دیشب تدارک دیده بودم و دوست نداشتم غذای رستورانی بخوری .همون موقع ها بود که خوابت برد (الهی فدات شم) ما چندجای باصفا توقف کردیم و عکس گرفتیم،رفتیم ناهار خوردیم ولی شما هنوز خواب تشریف داشتی .خلاصه اینکه خیلی خوش گذشت تو اون هوا امامزاده داوود رفتن البته فکرشو نمیکردیم...پسرم برای همه دعا کرد
و اینکه بارون مارو تا خونه بدرقه کرد
پسرعزیزم چون هوا سردبود و فکرش روهم نمیکردیم،هرچی لباس توساکت داشتی تنت کردم. ببخشید که خوش تیپ نبودی
یافاطمه زهرا(س) : پسرم را به تو میسپارم