دوباره سلام
چند وقتی بود که نتونستم به وب گل پسرم سر بزنم و تو این مدتی که نبودیم خیلی اتفاقات افتاد . و منم از اون روزا کلی عکس دارم که براتون میزارم . از همه دوستانی که جویای حال ما بودند تشکر میکنم .
معراج و طریقه ی خوردن نذری
میگه : مانی جون نذری رو به خاطر من آوردناااااااا
********************************
امسال نتو نستیم بریم به طبیعت پاییز سری بزنیم به همین خاطر پاییز رو آوردیم خونمون
داشتیم میرفتیم بیرون معراج گفت : مانی جون النا میگه من هم بیام ؟حوصله ام سر رفته....
موقع حمام رفتنه معراج بود و طبق معمول گفت که اول باید رنگ انگشتی بازی کنم و خلاصه اینکه مشغول نقاشی شدی و بعد منو صدا زدی و گفتی : مانی جون بیا ببین چه رنگی شده
بعدش خودت گفتی : زرد و آبی رو زدم رو دستم اینجوری شد
کلی هم ذوق کردی قربونت برم باهوشه من . این روزا خیلی فکرت باز شده و به خیلی چیزها فکر میکنی و توجه میکنی
مثلا یه خونه درست کردی و بعد هم گفتی : نیگاه کن ببین دودکش باید از خونه بزنه بیرون و این بلنده دودکشه ها