انالله و اناالیه راجعون
دردناک ترین اتاق زندگی ، نبود مادرم کاش آن شب را نمی آمد سحر کاش گم در راه پیک بد خبر ای عجب کان شب سحر اما به ما تیره روزی آمد و شام دگر دیده پر خون از غم هجران و او با لب خندان چه آسان بر سفر ای دریغ از مهربانی های او دست پر مهر آن کلام پرشکر غصه ها پنهان به دل بودش ولی شاد و خرم چهره اش بر رهگذر در ارزان زان ما بود ای دریغ گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر تا مادر رفت آن سحر از پیش رو بی نشان را خاک تیره شد به سر معراج عزیزم، در تاریخ 1393.11.09عزیز عصمت مهربون رفت پیش خدا. ...
نویسنده :
مامانی
11:05