معراج به تئاتر میرود
یکی دو بار که حرف از سینما و تئاتر بود شما نازگلم میگفتی : سینما کجاست ؟ تئاتر چیه؟
از اونجایی که طاقت سینما رفتن رو نداری ، پس با هم رفتیم تئاتر .
خیلی خوب بود خیلی بهت خوش گذشت ، خیلی خوشت اومد
نیمی از خرید تابستانی معراج
معراج عاشق باغ رفتن و ماسه بازی کردنه
چند روز پیش دوست بابایی عمو سعید و خانومش از اصفهان آمده بودند منزل ما و ما یکی از اون روزها برای تفریح بیرون رفتیم و شما هم کلی آب بازی کردی و عکس انداختی
گفتی : مامان این درخته گناه داره بریم تو رودخونه اِکاریمش(بکاریمش)
اینم ژستهای ماندگار شما
میگی : مامان سرباز شدم باید اینجوری اُکونما
الهی قربونت برم تازگیا عاشق باغبونها شدی و میگی : میخوام بزرگ شدم باغبون اِشم
البته هر شغل جدیدی که یاد میگیری یه مدتی بهش توجه میکنی و گیر میدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی