معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

خرید عید

دلم میخواد بهار بیاد دوباره لباس نو برای من بیاره لباسی که برگ های ریزه داره برق میزنه مثل هزار ستاره خدا کنه برف و تگرگ نباره پیرهنه سبزم نشه پاره پاره لباسمو نشون بدم به دنیا داد بزنم این عیدی بهاره   باسلام ... این روزا معراج خیلی خسته شده همش تو راه خرید و اینجور کاراست . خیلی هم شیطونی و اذیت میکنه این روزا فقط باید حرف خودشو بزنه و به نظر کسی هم اهمیت نمیده، امیدوارم در سال جدید این مشکلات حل بشه و شازده ما هم کمی عاقل تر بشه. خلاصه اینکه خریدهای زیر همه به سلیقه خودشه امید وارم به سلامتی بپوشی نازگلکم و بالاخره انقد از ماشین آشغالی صحبت کردی  و علاقه نشون دادی که دلمون نیومد برات نخریم ...
25 اسفند 1392

خونه تکونی

  من دیگه بچه نیستم بزرگ شدم یه مردم تازه خودم تنهایی خونه تکونی کردم خونه رو جارو کردم کار خونه چه سخته کاشکی مامان نفهمه آشغالا زیر تخته   معراج عزیزم ناز گلم به مامانی خیلی کمک کردی ناز پرکم میگه : مانی خب منم میخام بهت تومت کنم پسرم خیلی شیرین حرف میزنی  مثلا: به نکن میگی : نتون به بکنی میگی : او تونی                        به میکرد میگی : اِکرد                     نکنی : نت...
25 اسفند 1392

هفته اول اسفند 1392

پسر خوشگل و ناز و باهوشم این روزا خیلی شیطون شدی و کلی اذیت میکنی ولی اشکال نداره مامانی صبورانه تحمل میکنم به امید اینکه روزی انشااله سربه زیر و عاقل بشی . آخه جالبه هرکاری میکنی میگی :  مانی جون بیا از من عکس بگیر تازه یاد گرفتی میگی : من موشم شما رو میخوام گاز بگیرم فرار کنید تازگیا تقریبا روزی یک ساعت تمام با بازیهای کامپیوتری میکنی و من اصلا خوشم نمیاد و این یکی از بزرگترین مشکلاتمونه رفته بودیم خرید و شما یه مغازه اسباب بازی فروشی رو پیدا کردی و رفتی به آقای فروشنده اش گفتی : آقا بازی دارین که پیچگوشتی و آچار داشته باشه ؟؟؟؟ چی بگم والا نمیدونم و بعد آقای فروشنده باکس بالا که تو عکس میبینید رو به آق...
12 اسفند 1392

سپندارمذگان مبارك خانم دلبندم

همسر عزيزم روز سپندارمذگان بر شما مبارك باشه ولنتاین ایرانی : در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.  ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه م...
24 بهمن 1392

معراج و سرزمین عجایب

چند روزی که من امتحان داشتم شما خیلی اذیت شدی و کلی هم پسر خوبی بودی به همین خاطر بعد از امتحاناتم بابایی مارو به شهر بازی برد و کلی هم خرید کردیم و کلی هم خوش گذشت و اینک معراج در فراز آسمانها (شماره 5) بیشتر از همه این موتور رو دوست داشتی. البته کلی وسایل دیگه هم سوار شدی که متاسفانه شارژ دوربین تمام شد. بابا مجتبی ممنونیم که مارو به گردش بردی ...
20 بهمن 1392

ماجرای معراج و آبله مرغان

پنجشنبه 27 دی ماه مجتمع دریای نور مراسم جشن و نقاشی و کاردستی داشت به همین خاطر من و معراج یه کاردستی و نقاشی کشیدیم (با رنگ انگشتی) و رفتیم که تو جشن شرکت کنیم روز بعد از جشن متوجه شدیم که یکی از بچه ها آبله مرغان داشته .... روز 29دی ماه دیدم که بدن معراج دون دون شده دقیقا یکروز قبل از امتحانات پایان ترم من البته شما انقد ناز کردی و کمی هم اذیت کردی و منم در گیر امتحاناتم بودم یادم رفت از شما عکس بگیرم عکس بالا مربوط به ده روز بعد از شروع آبله مرغان شماست که تقریبا خوب شدی میگه : م امانی چرا آبله خروس نگرفتم ؟ ولی آبله مرغ گرفتم؟ میگه : مامانی آبله مرغام کی میره؟ ************************** تست هوش معرا...
20 بهمن 1392

دوباره سلام

چند وقتی بود که نتونستم به وب گل پسرم سر بزنم و  تو این مدتی که نبودیم خیلی اتفاقات افتاد . و منم از اون روزا کلی عکس دارم که براتون میزارم . از همه دوستانی که جویای حال ما بودند تشکر میکنم . معراج و طریقه ی خوردن نذری میگه : مانی جون نذری رو به خاطر من آوردنا ااااااا ******************************** امسال نتو نستیم بریم به طبیعت پاییز سری بزنیم به همین خاطر پاییز رو آوردیم خونمون داشتیم میرفتیم بیرون معراج گفت  : مانی جون النا میگه من هم بیام ؟حوصله ام سر رفته.... موقع حمام رفتنه معراج بود و طبق معمول گفت که اول باید رنگ انگشتی بازی کنم و خلاصه اینکه مشغول نقاشی شدی و بعد منو صدا زدی و گفتی : ...
20 بهمن 1392

اولین روز برفی سال 92

تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت میتوان گفت که من چلچله باغ توام مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف سخت محتاج به گرمای توام   روز پنجشنبه 14 آذر ماه اولین برف به زمین نشست و تا آخر شب ادامه داشت و پسر عزیزم کنار پنجره ایستاده بود تا به وعده ای که بهش داده بودیم عمل کنیم (وعده این بود که برف بند اومد میریم برف بازی) بالاخره حدود ساعت 9 شب بود که شما با هیجان گفتی بریم و دلمون نیومد ناراحتت کنیم و راهی کوچه برفی شدیم .   میگی : مامان برف از کجا میاد ؟ میگم : از آسمون میگی : مگه فرشته ان که از آسمون میان ؟   آخ که چه کیفی میکردی ، انگار دنیا رو بهت داده بودن . کاش میشد همیشه برای قد...
16 آذر 1392

عشق یعنی من و تو .... ماورای تمام فاصله ها ........

      دستانم را بگیر ...  میخواهم برای لحظه ای آرامشت را قرض بگیرم … میدانی... هوا سرد است این روزها اما چه گرمای شیرینی است بودن در کنارت... و بودن در هوایی که نفسهای تو در آن جاری است! سخت شده ثانیه ای بی تو نفس کشیدن نفسهایم ... مٱمن گرمی چون سینه ات را می خواهد و می طلبد چشمانم فقط تو را می خواهد و می طللبد دستانم فقط لمس انگشتان تو را می خواهد و می طلبد   خـــــاطرات:   وقتی یه روز میبینی خودت اینجایی و دلت یه جایی دیگه...بدون که کار از کار گذشته و تو عاشق شدی طوری میشه که قلب فقط وفقط واسه عشق میتپه، چقد قشنگه عاشق ...
27 آبان 1392